درانتظار چشمانم
حکایت آغوش تو
مضحک ترین اندیشه بود که بر خاطرم نشست
آمدی
آغوش به آغوش
باورکردم
باور
وناگه در اوج هم آغوشی
از رویا پریدم
سپیده زده بود
درانتظار چشمانم
حکایت آغوش تو
مضحک ترین اندیشه بود که بر خاطرم نشست
آمدی
آغوش به آغوش
باورکردم
باور
وناگه در اوج هم آغوشی
از رویا پریدم
سپیده زده بود